یک خرمن لباس یک کوه کتاب در شکستهمن چمباتمه زدهعطر چای شمال و صدای اکسیژن ساز آکواریوم و نام دوستی روی صفحه ی تلفن که صدایش خروسک گرفته ولی برای چند لحظه مرا از سلول گنگ و سرد تنهایی، فراری میدهد مغزم بی اجازه کوچ میکند به جهان موازی. در حال خرید ادویه مراکشی هستم.با وسواس یکی یکی بو میکشم و از مرز بین ادویه ها که روی هم ریخته شده اند ، با نگاهی حاکی از حظ و مشامی به مراتب کیفورتر، عبور میکنم. گیج و گنگی سوغات افسردگی!
پیوند پنجره و پرستو
تک درخت و جهان موازی
روی ,جهان ,ادویه ,یک ,یکی ,موازی ,جهان موازی ,بو میکشم ,میکشم و ,یکی بو ,یکی یکی
درباره این سایت